مقالات و نکات مدیریتی برای ارتقای تولید ملی
مقالات و نکات مدیریتی برای ارتقای تولید ملی
بخشهایی از مصاحبه ی دکتر محمود سریع القلم در مصاحبه ای با روزنامه ی شرق :
مجموعه مدیران ما حدود سه، چهارهزار نفر هستند با اندیشههایی که در یک مدار بسته در حال گردش است. متاسفانه چون عموما زبان نمیدانند و متون خارجی به عربی، فرانسه و انگلیسی نمیخوانند با جهان هم در ارتباط نیستند. اغلب مدیران ما به جای کتاب، بولتن میخوانند. . ما تصور میکنیم که پدیده خاصی هستیم و افکار ما در صحنه جهانی خاص است. این نتیجه محصور بودن در یک مداربسته است. آدم وقتی در
لووپ باشد فکر میکند افکارش خاص است.
دکتر «محمود سریع القلم» ، استاد علوم سیاسی دانشکده اقتصاد و علوم سیاسی ، دانشگاه شهید بهشتی اخیرا در مصاحبه ای که با یکی از روزنامه های صبح کشور(شرق) انجام داده است . به تحلیل مسائل مرتبط با سیاست خارجی ایران ، تلقی و نگرش مقام های دولتی ایران به منطقه و جهان و... پرداخته است . به گزارش «تابناک»، بخش هایی از مصاحبه وی به شرح زیر است :
*دیگز نظم مسلط آمریکایی در دنیا وجود ندارد*
شوروی اولین کشوری بود
که به فضا رفت، بعد هم هواپیماهای حملونقل نظامی ساخت که در آن 16 تانک جا میگرفت. هنوز هم آمریکاییها برای انتقال نیروی نظامی بعضا از نیروی هوایی روسیه هواپیما اجاره میکنند. روسیه از نظر منابع طبیعی در دنیا اول است. ادبیاتی که روسها در قرن نوزدهم تولید کردند و با انقلاب روسیه متوقف شد جزو میراث فرهنگی بشری است. اما چه چیزی باعث سقوط شوروی شد؟
منابع، امکانات و قدرت نظامی وجود داشت اما ایدههایی که اتحاد جماهیر شوروی معرفشان بود هم با طبع بشر سنخیت
نداشتند و هم با واقعیتهای جهانی در تناقض بودند. به همین دلیل تغییر از خود دفتر سیاسی اتحاد جماهیر شوروی که گورباچف معرفش بود، شروع شد. ایده تقابل با نظم جهانی در دنیا اعتبار ندارد. دیگر نظم مسلط آمریکایی در جهان وجود ندارد. درحالی که طبقه متوسط در آمریکا و اروپا در حال کاهش است و فاصله طبقاتی افزایش پیدا کرده، در آسیا طبقه متوسط به شدت در حال افزایش است. طی 20 سال آینده، 300میلیون نفر به طبقه متوسط در آمریکای لاتین و آسیا اضافه خواهد شد. ما با کدام تلقی از جهان
میاندیشیم؟ تولید ناخالص داخلی کرهجنوبی و مکزیک تقریبا با انگلستان برابری میکند
*تقابل با جهان باید تعریف شود*. شرکتهای چندملیتی از میان رفتهاند و هزاران شرکت کوچک و متوسط، مبنای برونسپاری (Outsourcing) شدهاند. 35کشور و 1450 شرکت با هم همکاری میکنندتا هواپیماهای ایرباس ساخته شود. جهان امروز با جهان دهه 1340 و 1350 که مبارزه سیاسی میشد، به شدت تغییر کرده است. تقابل با جهان باید تعریف شود درغیراینصورت، حاشیهای از رمانتیسم سیاسی است.
نه در اندونزی و مالزی اعتباردارد و نه در مصر و تونس و عراق و نه در آمریکای لاتین و جاهای دیگر دنیا. منبا غرب کاری ندارم بلکه در مورد کشورهای در حال توسعه صحبت میکنم. کشور برزیل 150 سال کوشش کرد تا به قانونگرایی و نظم سیاسی معقول برسد و نهایتا رسید. خود برزیلیها میگویند ما مدیون همکاری با جهان هستیم. شما حتی اگر یک دوست فکری خوب داشته باشید ممکن است یک جملهاش مسیر زندگی شما را تغییر دهد. تعامل جهانی هم همین منطق را دارد.
*ایده های دیپلمات
های ایرانی فقط در وزارت خارجه ایران اعتبار دارد*
اگر مسوولان یک کشور یکدهم از وقت روزانهشان را صرف تعامل جهانی کنند، نکات بسیار بیشتری میآموزند تا اینکه در فضاهای بسته داخل کشور با هم تعامل کنند. در سال 2010 به واسطه کار و همکاری با جهان و یادگیری و تعامل با آن، روزانه 22 نفر در برزیلمیلیونر شدند. الان برزیل در دنیا از نظر اقتصادی نسبت به ایتالیا و اسپانیا جایگاه مهمتری دارد و از نظر تولید ناخالص داخلی از روسیه 650میلیارد دلار جلوتر است. حتی مکزیک هم که
تعاملات وسیع جهانی داشته توانست به تولید ناخالص داخلی یکمیلیارد و سی و چهارمیلیون دلاری دست یابد. در فضاهای کاری وقتی دیپلماتهای ایرانی دیگران را به ستیز با مراکز قدرت جهان ازجمله سازمان ملل متحد دعوت میکنند همه گوش میکنند؛ با احترام؛ بعضیها هم پاسخهای دیپلماتیک میدهند. اما این اعتبار ندارد.
دیپلماتهای ایرانی ایدههایی دارند که این ایدهها فقط در راهروهای وزارت خارجه خودمان معتبر است و نه در صحنه واقعی بینالمللی. البته این درست
کهمدیریت وزارت خارجه ما هیچوقت حرفهای نبوده است، اما بدنه وزارت خارجه خیلی حرفهای است. افراد تحصیلکردهای که خیلی زحمت کشیدهاند اما نقش چندانی ندارند. ما تصور میکنیم که پدیده خاصی هستیم و افکار ما در صحنه جهانی خاص است. این نتیجه محصور بودن در یک لووپ (مداربسته) است. آدم وقتی در لووپ باشد فکر میکند افکارش خاص است. اما هرچه انسان در محافل علمی و سیاسی جهانی بیشتری شرکت کند، بیشتر میآموزد و بیشتر در مفروضات خود تشکیک میکند. آموختن حاصل تعامل است. آموزههای دینی ما هم این را تشویق میکند. .بنابراین مساله عمده عدم تعامل با جهان است.
مجموعه مدیران ما حدود سه، چهارهزار نفر هستند با اندیشههایی که در یک لووپ بسته در حال گردش است. متاسفانه چون عموما زبان نمیدانند و متون خارجی به عربی، فرانسه و انگلیسی نمیخوانند با جهان هم در ارتباط نیستند. اغلب مدیران ما به جای کتاب، بولتن میخوانند. بولتنهایی که با تکههای بریده شدهای از یک کتاب حتی با چندین اشتباه در ترجمه، به تناسب
کسانی که میخواهند بخوانند تهیه میشوند. این خیلی مهم است که مدیر کتابی از هانتینگتون را خودش از اول تا آخر بخواند تا اینکه یک نفر دیگر دو پاراگراف از آن را خلاصه کرده باشد. تعداد جلسات در دستگاه اجرایی ما لازم است به یکپنجم کاهش یابد و بیشتر تابعهماهنگیهای فکری باشیم و بخشی از وقت را صرف مطالعه و آشنایی با متون کلاسیک کنیم.
*بدون ائتلاف داخلی و بین المللی نمی توان به نتیجه رسید*
فکر میکنم این مهم است که ما درباره ستونهای فکری
بینالمللی که روی آنها ایستادهایم تجدیدنظر کنیم. این جهان مملو از یادگیری و زیبایی است و مامیتوانیم یاد بگیریم و تاثیر بگذاریم. ما هم حرفهای بسیار خوبی داریم. جهان نه حافظ دارد، نه سعدی، نه مولانا و نه فارابی. زمان اینکه ما جهان را فقط یک
پدیده سیاسی براساس تفکرات چپ و ضد امپریالیستی ببینیم گذشته است. البته یک مقدار بحث، بحث نسلی است. افکار سیاستمداران نسل اول انقلاب ما در جهان جنگ سرد شکل گرفته است. جهان دو قطبی که افکار چپ خیلی در آن رایج بود ولی
الانجهان، جهان دیگری است. خیلی خوب است اگر مراکز تحقیقاتی وزارت خارجه افراد منصف و دور از سیاست را جمع کند تا فهم جدیدی از جهان تسری داده شود ودیپلماتهای ما بتوانند از افکار جدیدتری حمایت کنند. چه در سیاست داخلی و چه در سیاست بینالمللی نمیتوان بدون ائتلاف نتیجه گرفت. ما در دنیای به شدت تکنیکی زندگی میکنیم. حتی اگر کسی میخواهد متدین باشد باید با این دنیا تعامل داشته باشد. این یک بحث سیاسی نیست. تقدیر زیباییها و مزیتها و نکات مثبت
کشورهای دیگر، جزیی از باورهای دینی ما هم هست.
*رویکرد اخیر وزارت خارجه در جهان امروز چقدر پذیرفتنی است ؟*
یک الگوی جدید که در دستگاه دیپلماسی ما بنا شده و خیلی هم روی آن تاکید میشود این است که گفته میشود ما تعامل با ملتها را بر تعامل با دولتها
ارجحیت میدهیم. هدفمان تعامل و ارتباط با ملتهاست، نه دولتها. میگوییم ما تلاش داریم جمهوری اسلامی را به ملتها معرفی کنیم و اهمیتی ندارد که دولتها چه نگاهی به جمهوری اسلامی دارند. فکر میکنید این الگو
و این تفکر چقدر در جهان امروز پذیرفتنی است؟این جمله برای سخنرانی خیلی خوب است. اما در علم سیاست که به نظر من هنوز براساس رئالیسم و نئورئالیسم شکل گرفته تعامل به معنای ارتباط با مراکز قدرت است. حالا ممکن است که قدرت شرکت مایکروسافت یا یک بانک چینی یا صنعت کشتیسازی کرهجنوبی باشد. در هر صورت این قدرت و سازماندهی است که اهمیت دارد. بنابراین، ما باید واژه مردم را تعبیر و تفسیر کنیم. منظور از مردم چیست؟ آیا مردم یعنی کسانی که در خیابانها راه
میروند؟ یا کسانی که ما آنها را به کنفرانسهای خودمان میآوریم؟ آیا صحبت از تعداد است یا صحبت از تشکلها و جریانها و سازمانها و مراکز است؟ اگر این جمله که «هدف ما تعامل با ملتهاست» اعتبار داشت، وزارت خارجه ما با زبان دیپلماتیک نمیگفت ما میخواهیم با انگلیس روابطمان را از سر بگیریم. من فکر میکنم این عبارت بیشتر برای سخنرانیها مفید است و اعتبار سیاسی ندارد کمااینکه ما خودمان هم به آن عمل نمیکنیم.
آیزابرلین، فیلسوف روسیتبار
انگلیسی میگو ید دو ملت در دنیا فوقالعاده ایدهآلیست هستند و ایدهآلیسم به آنها خیلی لطمه زده است؛ یکی ایرانیان ودیگری روسها. ایدهآلیسم ایرانی و ایدهآلیسم روسی سبب شده آنها جهان را با یک لنز خاص بینند. واقعگرایی یک فضیلت است. اینکه شما واقعیتها را درک
کنید، هم متد میخواهد و هم نظام فلسفی. ما، هم در گذشته و هم در شرایط کنونی نگاهمان با نقابهای خاصی است. من نمیخواهم بحث را خیلی آکادمیک کنم. ولی به نظرم ریشه این نگاه در این است که ما عمدتا
به لحاظ متدولوژیک و اندیشهای، قیاسی هستیم تا استقرایی. در حالی که مبانی افزایش قدرت و ثروت بر استقرا بنا شده است. شما رهبران چین را ببینید، آنها میگویند: «ما تلقی مثبتی از اروپا و آمریکا نداریم. ما هم لطمه زیادی از آنها خوردهایم. اما هدف ما چین است، دنبال رضایتهای روانی نیستیم، نمیخواهیم مسایلمان را با غرب به لحاظ تاریخی تسویه کنیم. 5/1میلیارد نفر جمعیت داریم و نمیتوانیم به آنها بگوییم بروید پشت حیاط خانهتان لوبیا بکارید و زندگی کنید. ما باید
مسایلشان را حل کنیم، رشد کنیم، ما باید از این جهان بیاموزیم.» من فکر میکنم آن تقارنی که شما برقرار کردید تقارن درستی است. اینکه الان روابط ما با عربستان در بدترین شرایط30 سال گذشته است، اینکه با اغلب همسایگان مشکل داریم، برمیگردد به ذهنیتی که از خودمان و جهان داریم.
حالا یا جهان اشتباه میکند یا ما. اگر بخواهیم منصفانه و منطقی با مساله برخورد کنیم، حداقل باید مناظره کنیم و ببینیم که آیا ما درست میگوییم
یاجهان و بالاخره چگونه باید زندگی کرد و با دنیا تعامل داشت. الان تعداد کشورهایی که یک تبعه افغانستان میتواند بدون ویزا با گذرنامهاش سفر کند ازایران بیشتر است. اوایل دوره تدریس مثال ما کشورهای آلمان و ژاپن بو دند. جلوترکه آمدیم مالزی، برزیل و ترکیه مثالزدنی شدند. اما حالا من از افغانستان مثال میزنم. افغانستانی که در کابینه دولتش پنج زن تحصیلکرده و متخصص حضور دارند و آینده خوبی برایش پیشبینی میشود. حالا ممکن است این مسیر 20، 30 سال طول بکشد. اما این کشور با جهان در ارتباط است. شما به ندرت در هیات حاکمه افغانستان کسی را پیدا میکنید که به زبان خارجه مسلط نباشد
متن کامل این مصاحبه ی تامل بر انگیز را در اینجا بخوانید
http://www.entekhab.ir/fa/news/65695