برای مدیران ایرانی

مقالات و نکات مدیریتی برای ارتقای تولید ملی

برای مدیران ایرانی

مقالات و نکات مدیریتی برای ارتقای تولید ملی

چه مقدار از آنچه ما واقعیت می پنداریم، واقعیت نیست بلکه ...

چه مقدار از آنچه ما واقعیت می پنداریم، واقعیت نیست بلکه پذیرش ماست؟

اکثر ما در مواجه با شرایط و محدودیت هایی که  به هر دلیل به ما تحمیل شده اند بعد از مدتی ، توان مقابله و مبارزه ی خود را از دست می دهیم .
 گویا همه ی آنها را می پذیریم و شرایط و محدودیت ها را با وجود تمام بدی هایشان ، غیر قابل گریز تلقی می کنیم .
 چاره ای جز تسلیم شدن نمی بینیم و بدون توجه به اثرات ناخواسته ی آنها حضور آن شرایط یا محدویت ها می پذیریم .

کم کم به روزهایی نزدیک می شویم که وقتی از بیرون به شهر تهران وارد می شویم ، مشاهده ی هاله ی دود و آلودگی هوا حتی به چشم ممکن است ...وارد شهر می شویم به آن عادت می کنیم و فراموشش می کنیم . گویا آلودگی صوتی و آلودگی هوا جزیی از زندگی همه ی ماست !
اما این آلودگی ها حتی وقتی ما فراموششان کرده ایم به نابودن کردن سلامت ما ادامه می دهند ..
و همه ی ما بخاطر آنکه آلودگی هوا و آلودگی صوتی را واقعیت تلقی کرده ایم و حضور آنرا پذیرفته ایم دیگر برای مبارزه و رفع آن تلاشی نمی کنیم !


گویا ، 
به قول بامداد شاعر
:

"در مردگان خویش
                     نظر می‌بندیم
                                با طرح خنده‌ای
و نوبت خود را انتظار می‌کشیم
بی‌هیچ
خنده‌ای!  "

زیست شناسان مشابه این عملکرد را در عملکرد موجودات دیگر هم بررسی کرده اند .  نمونه هایی از عکس العمل موجودات دیگر در عادت کردن به محدودیت ها و چارچوب ها که در زیر آمده است :

مورد اول : قورباغه ی پخته !


دانشمندان زیست شناس در یک آزمایش علمی ،قورباغه ای را در ظرف آب جوش انداختند، قورباغه بر اثر شک ناشی از آب جوش، به سرعت از ظرف آب بیرون پرید. بارها و بارها این آزمایش انجام شد ولی باز همین نتیجه ،بدست آمد.
بار بعد قورباغه را در ظرف آبی با دمای اتاق قرار دادند و بتدریج دمای آب را تا نقطه ی جوش بالا بردند.اما این بار قورباغه هیچ احساس خطر نکرد! و انقدر در آب ماند تا  کاملا پخته شد!
 این آزمایش هم بارها تکرار شد و همچنان قورباغه ها پختند و از آب بیرون نیامدند !
دانشمندان جامعه شناس از همین قاعده استفاده کردند و با بررسی جوامع بشری در طول تاریخ نتیجه گرفتند: انسانها با عادت کردن به شرایط به یک قورباغه ی پخته تبدیل می شوند!
مفهوم فوق در مسائل اجتماعی، سیاسی و مدیریتی بسیار بکار می رود و به قانون " قورباغه ی پخته" معروف است .

مورد دوم : کک ها
 
ککها حیوانات کوچک جالبی هستند آنها گاز می گیرند و خیلی خوب می پرند آنها به نسبت قدشان قهرمان پرش ارتفاع هستند .اگر یک کک را در ظرفی قرار دهیم از آن بیرون می پرد . پس از مدتی روی ظرف را سرپوش می گذاریم تا ببینیم چه اتفاقی رخ می دهد .
کک می پرد و سرش به در ظرف می خورد و  پایین می افتد . دوباره می پرد و همان اتفاق می افتد! این کار مدتی تکرار میکند . سر انجام در ظرف را بر می داریم و کک دوباره می پرد ولی فقط تا همان ارتفاع! سرپوش برداشته شده درست است و محدودیت فیزیکی رفع شده است ولی کک فکر می کند این محدودیت همچنان ادامه دارد!
 

مورد سوم : فیل ها !
حتی فیلها را  هم می توان با محدودیت ذهنی کنترل کرد .پای فیلهای سیرک را در مواقعی که نمایش نمی دهند می بندند . بچه فیلها را با طنابهای بلند و فیلهای بزرگ را با طنابهای کوتاه به نظر می آید که باید بر عکس باشد زیرا فیلهای پرقدرت به سادگی می توانند میخ طنابها را از زمین بیرون بکشند ولی این کار را نمی کنند !
علت این است که آنها در بچگی طنابهای بلند را کشیده اند و سعی کرده اند خود را خلاص کنند و سرانجام روزی تسلیم شده دست از این کار کشیده اند!
از آن پس آنها تا انتهای طناب می روند و می ایستند آنها این محدودیت را پذیرفته اند.

مورد چهارم : دلفین ها !
دکتر ادن رایل یک فیلم آموزشی در مورد محدودیتهای تحمیلی تهیه کرده است . نام این فیلم "می توانید بر خود غلبه کنید " است
در این فیلم یک نوع دلفین در تانک بزرگی از آب قرار می گیرد نوعی ماهی که غذای مورد علاقه دلفین است نیز در تانک ریخته می شود .
دلفین به سرعت ماهیها را می خورد . دلفین که گرسنه می شود تعدادی ماهی دیگر داخل تانک قرار میگیرند ولی این بار در ظروف شیشه ای دلفین به سمت آنها می آید ولی هر بار پس از برخورد با محافظ شیشه ای به عقب رانده می شود پس از مدتی دلفین از حمله دست می کشد و وجود ماهیها را ندیده می گیرد .
محافظ شیشه ای برداشته می شود و ماهیها در داخل تانک به حرکت در می آیند آیا می دانید چه اتفاقی می افتد ؟ دلفین از گرسنگی می میرد غذای مورد علاقه او در اطرافش فراوان است ولی محدودیتی که دلفین پذیرفته است او را از گرسنگی می کشد .
از آنجا که نحوه ی عملکرد مغز جانوران از این نظر بسیار شبیه به هم است ما  می توانیم از این آزمایشات بفهمیم که ما هم محدودیت هایی را می پذیریم که واقعی نیستند.
به ما می گویند یا ما به خود می گوییم نمی توان فلان کار را انجام داد و این برای ما یک واقعیت می شود محدودیتهای ذهنی به محدودیتهای واقعی تبدیل می شوند و به همان محکمی!

باید این سوال مهم را از خود بپرسیم که:
چه مقدار از آنچه ما واقعیت می پنداریم، واقعیت نیست بلکه پذیرش ماست؟!"


آیا واقعا ما "انسان ها" ، نباید به یاری "خرد" و "آگاهی " خود از پذیریش محدودیت ها و شرایط بد سر باز زنیم و با آگاهی برای بر طرف کردن آنها اقدامی واقعی کنیم ؟
آیا تحریم  ها ، مسائل ، مشکلات ، کاستی ها  و تمام آنچه هست باید باعث شود ما بپذیریم که وقت نابود شدنمان است و همچون قورباغه ی پخته بدون حرکت و تسلیم شویم ؟

آیا تمام انسان ها و جوامع موفق ، همان هایی نبودند که به سختی ها و شرایط بد غلبه کردند و باور کردند که باید با برداشتن محدودیت ها و شرایط و سنگ های بزرگی  که بر سر راه آنهاست ، مسیر خود را به سمت داشتن زندگی با کیفیت بالاتر باز کرده اند ...؟!

به امید آنکه همه ی ما باور کنیم که تمام آنچه شایسته ی" ایران ما" نیست ، تمام آنچه شایسته ی "ما " نیست را فقط و فقط خودمان می توانیم تغییر دهیم .
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد