برای مدیران ایرانی

مقالات و نکات مدیریتی برای ارتقای تولید ملی

برای مدیران ایرانی

مقالات و نکات مدیریتی برای ارتقای تولید ملی

با این 10 پرسش ادعاهای دروغین علمی را تشخیص دهید

با این 10 پرسش ادعاهای دروغین علمی را تشخیص دهید

نیما دادگستر

مطالب شبه علمی، یعنی مجموعه فرضیه‌ها، ادعاها و روش‌هایی که به غلط علمی قلمداد می‌شوند، معمولاً تبدیل به پایه و بنیاد برخی عادت‌های ما (اغلب درمانی یا مربوط به سبک زندگی) می‌گردند حال آنکه اسناد علمی واقعی برای آنها وجود ندارد. این مطالب علمی دروغین گاهی چنان با دقت بزک می‌شوند که فکر می‌کنیم عین واقعیت هستند. حتماً ایمیل‌های حاوی تبلیغات مربوط به محصولات، داروها یا روش‌های معجزه گر، درب خانه اینترنتی شما را هم کوفته‌اند، ولی معجزات مورد ادعای اکثر آنها اساساً شدنی نیست.

دروغگوهای علمی اغلب به راحتی قابل تشخیص هستند، هم به واسطه تاکید زیاد بر روی اثبات ادعاهای شان به روش‌های غیر استدلالی، هم با طرح ادعاهای غیر ممکن به لحاظ فیزیکی، و هم با نوشتن جملات بیش از حد هیجانی. آنچه دروغگوهای علمی می‌گویند لایه‌ای از حقیقت را نیز همراه دارد و اتفاقاً همین است که ادعاهای بی معنی آنها را برای خیلی‌ها قابل پذیرش می‌کند.

آنچه مخاطبین مطالب علمی نیاز دارند یک راهنمای مناسب است برای اینکه موقع مطالعه یک کتاب، یا آشنایی با یک محصول یا روش درمانی، به آن استناد کنند. در ادامه مطلب 10 سوال را آورده‌ایم که باید موقع روبرو شدن با مطالب مشکوک، ابتدا آنها را از خود پرسیده و به هر یک پاسخ دهید.

 

1. منبع چیست؟  

آیا فرد یا نهادی که ادعا را مطرح کرده، متخصص و دارای صلاحیت تأیید شده در آن زمینه خاص است؟ آیا گوینده با طرح کردن ادعا از زبان کس دیگری سعی در جلب اعتبار برای آن ادعا دارد؟ آیا ادعا، بخشی از یک فعالیت تبلیغاتی است؟ آیا آنها برای وجهه دادن به مدعای خود از یک تبلیغ اینترنتی، مجله‌ای یا روزنامه‌ای استفاده می‌کنند تا رنگ و لعاب علمی یا خبری به آن ببخشند؟ در این مورد آخر، خیلی خوب می‌دانید که چطور تبلیغات بزرگ و پر زرق و برق می‌توانند شما را به علمی بودن یک مطلب دروغین مجاب کنند.

 

2. هدف اصلی چیست؟  

شما باید هدف و کارکرد اصلی یک مطلب را بدانید تا بتوانید اطلاعات ذکر شده در آن را به درستی لحاظ کنید. اگر یک مجله علمی می‌خوانید، به منابع نگاه کنید تا رد پای حامیان مالی احتمالی را بیابید. اگر دارید یک مطلب غیر علمی می‌خوانید، همیشه درجه شکاکیت خود را روی 100٪ تنظیم کنید. فرد یا گروهی که ادعا را مطرح کرده، می‌خواهد که شما از آن چه برداشتی کنید؟ آیا می‌خواهند به شما القا کنند که مشکلی دارید که تا قبل از این حتی فکر نمی‌کردید وجود خارجی داشته باشد... و بعد درمانش را به شما بفروشند؟ (افزایش قد با پوشیدن دمپایی ویژه برای افراد کوتاه قامت!؟ معجون نشاط بخش برای افراد افسرده!؟ و ...)

 

3. لحن به کار رفته در متن از چه نوعی است؟

آیا در متن «کلمات احساسی و هیجانی»، «علامت تعجب»، «اصطلاحات تخصصی» یا «مطالب نامفهوم و دست و پا شکسته» به وفور به کار رفته ولی از نظر منطق علمی یا پزشکی کاملاً بی معنا هستند؟ اگر مطمئن نیستید، واژه‌های پیچیده را در گوگل جستجو کنید یا از یک متخصص سوال کنید تا متوجه معنای آنها شوید. خلاصه که حسابی مراقب باشید تا کسی با «جو زدگی علمی» شما را دنباله‌رُوی خودش نکند.

آلبرت اینشتین یک بار گفت: «اگر نمی‌توانید چیزی را به سادگی توضیح دهید، آن را خوب نفهمیده‌اید.» اگر دستفروش‌های اینترنتی با کلمات و اصطلاحات علمی گیج کننده در صدد متقاعد کردن شما به پذیرش ادعاهای خود هستند، فرقی نخواهد کرد که راست می‌گویند یا دروغ، چون به هر حال شما متوجه منظورشان نمی‌شوید. به تبلیغات کمپانی‌های بزرگ و معتبر نگاه کنید؛ حتی سعی می‌کنند پیچیده‌ترین مسائل فنی مربوط به محصولات را با زبان ساده و همه فهم مطرح کنند.

 

4. آیا متن شامل شهادت افراد هم هست؟  

اگر تمام چیزی که به عنوان پشتیبان ادعاها جلوی شما گذاشته شده، تصدیق نامه هایی بدون مدارک معتبر برای تأیید آن ادعا است، یا مدرکی دال بر سودمندی و تأثیر گذاری محصول در زمینه مورد ادعا وجود ندارد، شما باید حسابی مشکوک شوید. هر کسی -هر کسی- می‌تواند یک گواهی تصدیق بنویسد و در یک وب سایت قرار دهد.

باور کنید افراد زیادی با این توهم به سر می‌برند که می‌شود یک ساله تخصص هوا-فضا گرفت یا با خواندن فواید داروهای گیاهی، ظرف چند هفته پا جای پای ابو علی سینا گذاشت و مردم را شفای عاجل عنایت کرد. گول این افراد راحت طلب و سود جو را نخورید و به صرف یک شهادت نامه بی پایه و اساس، فکر و عقل خودتان را به مرخصی نفرستید!

 

5. آیا ادعای انحصاری بودن در میان است؟  

صدها سال است که انسان‌ها مشغول بررسی در زمینه‌های علمی و دارویی هستند. میلیون محقق هم اکنون این کار را می‌کنند. معمولاً یافته‌های جدید از دل علوم فعلی بیرون می‌آیند و کشف یا اختراع آنها شامل مشارکت تعداد بسیار -بسیار- زیادی از افراد فعال است. تقریباً به ندرت -نزدیک به صفر- می‌توان موردی را یافت که کاملاً جدید باشد و یک پس زمینه تحقیقاتی محکم پشت سرش نباشد که طرز کار آن را توضیح دهد. ضمناً دستاورهای بزرگی که فقط توسط یک نفر کشف شوند هم تقریباً غیر قابل تصور هستند. علم امروزی آنقدر جزئی و ریز نگر شده که نمی‌شود تصور کرد که یک شبه راهکار علمی جامعی به ذهن کسی برسد. پس مراقب واژه‌هایی مثل «راز» و «انحصاری» باشید. اینها نشان می‌دهند که احتمالاً آن ادعا هرگز زیر نور بررسی علمی قرار نگرفته.

 

6. آیا ذکری از یک توطئه فراگیر و مخفی آمده؟  

ادعاهایی نظیر این که «دکترها نمی‌خواهند شما بفهمید» یا «دولت‌ها این اطلاعات را برای سال‌ها مخفی نگه داشته اند» کاملاً شک بر انگیز هستند. چرا میلیون‌ها دکتر در سطح دنیا باید بخواهند شما را از اطلاعاتی که به بهبود سلامت تان کمک می‌کنند، بی خبر نگه دارند؟ دکتر که یک موجود سپید پوش گوش به فرمان رئیس اعظم نیست. هر دکتری یک شخصیت و موجودیت منفرد و مستقلی دارد و در کل، خواهان این است که شما بیش از پیش اطلاعات داشته باشید.

 

7. آیا برای یک محصول، ادعای فواید متعدد و فراگیر شده؟  

آیا به عنوان مثال ادعا شده که یک واکسن صدمات جدی و فراگیر به ارگان‌های حیاتی بدن می‌زند، تا بخواهند شما را از آن بترسانند؟ یا مثلاً درباره دارویی که می‌خواهند به شما بفروشند، فواید گسترده‌ای برای تمام سیستم‌های بدن و بهبود کلی امراض ذکر شده؟ چنین ادعاهایی که درمان سرطان، آلرژی‌های مختلف، اوتیسم و ... را یک جا به شما وعده می‌دهند، -صادقانه می‌نویسم: احمقانه هستند!

 

8. آیا هدف مالی یا اعتقاد تعصبی پشت قضیه هست؟  

افرادی که کمترین سود را از اظهار نظر درباره مشکلات مربوط به سلامت می‌برند محققینی هستند که در آزمایشگاه‌ها روی ریزترین جزئیات مربوط به این مشکلات کار می‌کنند، یعنی کسانی که بار اصلی کارهای علمی روی شانه‌های شان است. و اما بیشترین سود را این دسته ها می‌برند:

1. پتنت ترول هایی که یک دارایی قابل ثبت در دست دارند (تعجب نکنید، پتنت‌ها در صنایع دارویی و بهداشتی هم جایگاه ویژه‌ای دارند)
2. بازاریاب هایی که دارو را می‌فروشند
3. کسانی که کتاب می‌نویسند و یا در مصاحبه ها شرکت می‌کنند
4. کسانی که به عنوان مشاور کار می‌کنند و به درمان می‌پردازند

این بدان معنا نیست که افرادی که به طور مستقیم از تحقیق و توسعه دارو ها سود می‌برند کاملاً قابل اعتمادند یا افراد ذکر شده در بالا همیشه گناهکار. کسی انتظار ندارد آنها مجانی کار کنند. بحث این است که ببینید آیا افراد دست اندر کار -در جاهای مختلف- از ادعای مطرح شده سود می‌برند یا نه.

مسئله بعدی این است که تعصب‌ها هم به اندازه مسائل مالی می‌توانند انگیزه بخش باشند. اگر یک دروغ سنج دارید، روشن اش کنید و بعد به سراغ ادعاهای علمی بروید. ژورنالیست‌ها که همیشه این طوری با مسائل برخورد می‌کنند.

 

9. آیا اثری از فرآیندهای علمی واقعی هست؟  

فعالیت‌های پژوهشی معمولاً از صافی فرآیندهای متعدد علمی عبور می‌کنند و بعد به بخش مصرف عام و انبوه وارد می‌شوند. این گام‌ها برای یک پژوهش درمانی عبارت هستند از:

1. انجام تحقیقات اولیه بر روی سلول ها و سپس حیوانات
2. تحقیق کلینیکال بر روی بیماران یا داوطلبان در فازهای شدیداً کنترل شده
3. بررسی‌های جفتی در هر مرحله از مسیر
4. سلسله مقالات پژوهشی منتشر شده در مجلات علمی

آیا محصول یا دارو یا روش شفابخشی که شما با آن روبرو شده‌اید، به شکل مؤثری مورد بررسی قرار گرفته و نتایج مطالعاتی آن در مجلات علمی منتشر شده؟ یا اینکه فقط بحث جو سازی مطرح است و پای هیچ متخصصی در میان نیست؟

 

10. آیا در آن ادعا نظرات تخصصی یافت می‌شود؟

فرقی نمی‌کند که چقدر از متخصصین بدتان می‌آید یا به مؤسسات بزرگ بی اعتماد هستید، حقیقت این است که آن افرادی که دکتر، پروفسور یا هر دو هستند برای اینکه قادر به اظهار نظر در حوزه تخصصی خود باشند 24 سال یا بیشتر به تحصیل پرداخته‌اند و آموزش‌های عمیق روزانه دیده‌اند.

اگر در زمینه مورد نظر متخصص هستند، بیش از 5 سال زمان گرفته؛ اگر پژوهشگر هستند، باز هم بیشتر. اینطور نیست که کسی بتواند ادعا کند: تمام آنها نادان یا رشوه‌خوار یا بی‌توجه هستند. در حقیقت، خیلی از آنها درست بر عکس اند. اگر مشغول پژوهش هستند که دیگر قطعاً بیل گیتس یا وارِن بافِت نیستند. ولی این بدان معنا نیست که اظهار نظر آنها در هر زمینه‌ای، قابل اعتماد است. باید دید آیا سخن آنها در زمینه‌ای است که در آن تخصص دارند یا خیر. یک متخصص بیولوژی نمی‌تواند در مورد مهندسی شیمی نظر بدهد و بالعکس. نظر هر کسی در زمینه تخصصی که کسب کرده می‌تواند مورد توجه قرار بگیرد. و بهتر است هیچ گاه به نظر یک متخصص اکتفا نشود.

 

منبع : نارنجی


مانی بال، رویای تغییر

هدف من رکورد زدن نیست. هدفم بالابردن کاپ قهرمانی نیست. هدف من ایجاد تغییر است – بیلی بین مدیر تیم آوکلند


چهارشنبه گذشته ۱۷ آبان،  خانه مدیران ایران در فرهنگ‌سرای فناوری اطلاعات برنامه نمایش فیلم مانی‌بال را برگزار کرد که در این برنامه به‌عنوان سخنران حاضر بودم تا گپ و گفتی با شرکت‌کنندگان در مورد آموزه‌های مدیریتی فیلم داشته‌ باشم.

فیلم مانی‌بال از آن دسته‌ فیلم‌هاست که می‌تونم برای هر ۱۵ دقیقه‌اش بیش از یک ساعت صحبت کنم. این فیلم برداشتی است از یک داستان واقعی و براساس کتابی با عنوان: “مانی‌بال – هنر پیروزی در بازی ناعادلانه” ساخته شده است. در این فیلم می‌بینیم که چطور مدیر یک تیم‌ بیس‌بال (بیبلی بین / برد پیت) که توان مالی بالایی ندارد با نگاهی متفاوت به مسئله اصلی، تیم را متحول می‌کند و یک الگوی تازه ایجاد می‌کند که این الگو منجر به یک تغییر در سبک تیم‌داری بیس‌بال می‌شود. اما مسئله جالب فیلم این است که نکات فیلم را می‌توان به مسائلی فرای بیس‌بال ارتباط داد. این فیلم می‌تواند ایده‌های زیادی را برای سبک و روش مدیریت تیم‌های کاری در ذهن بیننده ایجاد کند. بنابراین توصیه می‌کنم اگر فیلم را هنوز ندیده‌اید زمانی را به آن اختصاص دهید.

اگر بخواهم نکات مهمی که می‌توان از فیلم برداشت کرد را مشخص کنم، می‌‌توانم به موارد زیر اشاره کنم:

تمرکز روی مسئله اصلی

بیلی بین: دوست‌داری یک گلوله به مغزت بخوره بمیری یا پنج گلوله به سینه‌ات تا از خون‌ریزی بمیری؟

در بسیاری از مواقع مشکل از جایی شروع می‌شود که سوال درست پرسیده نمی‌شود. سوال اشتباه ما را به جواب اشتباه می‌رساند. بنابراین تعریف درست مسئله ( که البته کار ساده‌ای هم نیست) اولین قدم است.

با چه کسی کار کنیم

وقتی مسئله را درست تعریف کنید، تمام حواس شما به سمت حل آن معطوف می‌شود. در چنین شرایطی شانس بیشتری برای همکاری با آدم‌های درست در زمان درست را خواهید داشت. کارشناسان یا مشاوران درست را براساس نیاز واقعی خود می‌توانید شناسایی کنید.

تغییر بالافاصله رخ نمی‌دهد

از زمانی که تصمیم به ایجاد تغییر در سازمان یا حتی در شرایط شخصی خود می‌گیرید، نمودار کارایی افت می‌کند. تغییر یک اتفاق انقلابی نیست. تغییر در طول زمان رخ می‌دهد، بنابراین باید صبر کرد و قدم به قدم جلو رفت.

باور مدیر ارشد به تغییر

اگر باور مدیر ارشد به تغییر وجود نداشته باشد، تغییری رخ نخواهد داد. حمایت از تغییر یعنی باور به آن با تک‌تک سلول‌ها.

میزان کارایی آدم‌ها وابسته به جایگاه کاری آنهاست

افراد زیادی هستند که در جایگاه کاری خود عملکرد مطلوبی ندارند و نمی‌توانند آن‌گونه که باید انتظارات را برآورده کنند. در چنین شرایطی اولین برخوردی که با این گروه می‌شود براساس تنبلی و از زیر کار در رفتن است. اما می‌توان به موضوع به شکلی متفاوت هم نگاه کرد. ممکن است این افراد در حال انجام کاری هستند که برای آن ساخته نشده‌اند. همیشه می‌توان به کسانی که عملکرد خوبی نداشته‌اند فرصت دوباره داد اگر امکان شناسایی استعدادها و توانایی‌های آنها وجود داشته باشد. در عین حال بسیاری هم تصور درستی از قابلیت‌های خود ندارند. بنابراین باید به آنها کمک کرد تا در جایگاه مناسب قرار بگیرند و نگاهی تازه به خود داشته باشند.

رویای شما چیست؟

یک‌بار بخاطر پول تو زندگیم تصمیم گرفتم و قسم می‌خورم که دیگه هرگز چنین اشتباهی نمی‌کنم – بیلی بین

شما می‌‌خواهید تغییر ایجاد کنید، پیشرفت کنید، موفق شوید که به چه چیزی برسید؟ به کاپ قهرمانی؟ شکستن رکوردهای مختلف؟ کسب درآمد بالا؟ ایجاد یک تغییر در دنیا؟

هرکدام از این موارد که رویای شما باشد، باید برای رسیدن به آن تلاش کنید. اگر رویای شما ایجاد تغییر است، تمام تمرکز شما ایجاد تغییر خواهد بود و حاشیه‌ها شما را از مسیر اصلی خارج نمی‌کند.

زمین بازی شما کجاست؟

همیشه می‌توان کارها را گسترش داد و آنها را بزرگ‌تر و بزرگ‌تر کرد. می‌توان در تیم‌های بزرگ مدیریت کرد و دستمزدهای بالا دریافت کرد. اما این رویای شماست که به شما می‌گوید در چه زمینی باید بازی کنید. این رویای شماست که به شما می‌گوید در چه نقطه‌ای و در چه سمتی باید قرار بگیرید. شاید مسیر رسیدن به رویای شما از مدیریت یک تیم کوچک باشد.

بخشی از دیالوگ‌های تاثیرگذار فیلم:

بیلی بین: دوست‌داری یک گلوله به مغزت بخوره بمیری یا پنج گلوله به سینه‌ات تا از خون‌ریزی بمیری؟

بیلی بین: یک‌بار بخاطر پول تو زندگیم تصمیم گرفتم و قسم می‌خورم که دیگه هرگز چنین اشتباهی نمی‌کنم.


نویسنده : امیر مهرانی -  (تحلیلگر برنامه ی تحلیل فیلم مانی بال در چهلنما)

چه مقدار از آنچه ما واقعیت می پنداریم، واقعیت نیست بلکه ...

چه مقدار از آنچه ما واقعیت می پنداریم، واقعیت نیست بلکه پذیرش ماست؟

اکثر ما در مواجه با شرایط و محدودیت هایی که  به هر دلیل به ما تحمیل شده اند بعد از مدتی ، توان مقابله و مبارزه ی خود را از دست می دهیم .
 گویا همه ی آنها را می پذیریم و شرایط و محدودیت ها را با وجود تمام بدی هایشان ، غیر قابل گریز تلقی می کنیم .
 چاره ای جز تسلیم شدن نمی بینیم و بدون توجه به اثرات ناخواسته ی آنها حضور آن شرایط یا محدویت ها می پذیریم .

کم کم به روزهایی نزدیک می شویم که وقتی از بیرون به شهر تهران وارد می شویم ، مشاهده ی هاله ی دود و آلودگی هوا حتی به چشم ممکن است ...وارد شهر می شویم به آن عادت می کنیم و فراموشش می کنیم . گویا آلودگی صوتی و آلودگی هوا جزیی از زندگی همه ی ماست !
اما این آلودگی ها حتی وقتی ما فراموششان کرده ایم به نابودن کردن سلامت ما ادامه می دهند ..
و همه ی ما بخاطر آنکه آلودگی هوا و آلودگی صوتی را واقعیت تلقی کرده ایم و حضور آنرا پذیرفته ایم دیگر برای مبارزه و رفع آن تلاشی نمی کنیم !


گویا ، 
به قول بامداد شاعر
:

"در مردگان خویش
                     نظر می‌بندیم
                                با طرح خنده‌ای
و نوبت خود را انتظار می‌کشیم
بی‌هیچ
خنده‌ای!  "

زیست شناسان مشابه این عملکرد را در عملکرد موجودات دیگر هم بررسی کرده اند .  نمونه هایی از عکس العمل موجودات دیگر در عادت کردن به محدودیت ها و چارچوب ها که در زیر آمده است :

مورد اول : قورباغه ی پخته !


دانشمندان زیست شناس در یک آزمایش علمی ،قورباغه ای را در ظرف آب جوش انداختند، قورباغه بر اثر شک ناشی از آب جوش، به سرعت از ظرف آب بیرون پرید. بارها و بارها این آزمایش انجام شد ولی باز همین نتیجه ،بدست آمد.
بار بعد قورباغه را در ظرف آبی با دمای اتاق قرار دادند و بتدریج دمای آب را تا نقطه ی جوش بالا بردند.اما این بار قورباغه هیچ احساس خطر نکرد! و انقدر در آب ماند تا  کاملا پخته شد!
 این آزمایش هم بارها تکرار شد و همچنان قورباغه ها پختند و از آب بیرون نیامدند !
دانشمندان جامعه شناس از همین قاعده استفاده کردند و با بررسی جوامع بشری در طول تاریخ نتیجه گرفتند: انسانها با عادت کردن به شرایط به یک قورباغه ی پخته تبدیل می شوند!
مفهوم فوق در مسائل اجتماعی، سیاسی و مدیریتی بسیار بکار می رود و به قانون " قورباغه ی پخته" معروف است .

مورد دوم : کک ها
 
ککها حیوانات کوچک جالبی هستند آنها گاز می گیرند و خیلی خوب می پرند آنها به نسبت قدشان قهرمان پرش ارتفاع هستند .اگر یک کک را در ظرفی قرار دهیم از آن بیرون می پرد . پس از مدتی روی ظرف را سرپوش می گذاریم تا ببینیم چه اتفاقی رخ می دهد .
کک می پرد و سرش به در ظرف می خورد و  پایین می افتد . دوباره می پرد و همان اتفاق می افتد! این کار مدتی تکرار میکند . سر انجام در ظرف را بر می داریم و کک دوباره می پرد ولی فقط تا همان ارتفاع! سرپوش برداشته شده درست است و محدودیت فیزیکی رفع شده است ولی کک فکر می کند این محدودیت همچنان ادامه دارد!
 

مورد سوم : فیل ها !
حتی فیلها را  هم می توان با محدودیت ذهنی کنترل کرد .پای فیلهای سیرک را در مواقعی که نمایش نمی دهند می بندند . بچه فیلها را با طنابهای بلند و فیلهای بزرگ را با طنابهای کوتاه به نظر می آید که باید بر عکس باشد زیرا فیلهای پرقدرت به سادگی می توانند میخ طنابها را از زمین بیرون بکشند ولی این کار را نمی کنند !
علت این است که آنها در بچگی طنابهای بلند را کشیده اند و سعی کرده اند خود را خلاص کنند و سرانجام روزی تسلیم شده دست از این کار کشیده اند!
از آن پس آنها تا انتهای طناب می روند و می ایستند آنها این محدودیت را پذیرفته اند.

مورد چهارم : دلفین ها !
دکتر ادن رایل یک فیلم آموزشی در مورد محدودیتهای تحمیلی تهیه کرده است . نام این فیلم "می توانید بر خود غلبه کنید " است
در این فیلم یک نوع دلفین در تانک بزرگی از آب قرار می گیرد نوعی ماهی که غذای مورد علاقه دلفین است نیز در تانک ریخته می شود .
دلفین به سرعت ماهیها را می خورد . دلفین که گرسنه می شود تعدادی ماهی دیگر داخل تانک قرار میگیرند ولی این بار در ظروف شیشه ای دلفین به سمت آنها می آید ولی هر بار پس از برخورد با محافظ شیشه ای به عقب رانده می شود پس از مدتی دلفین از حمله دست می کشد و وجود ماهیها را ندیده می گیرد .
محافظ شیشه ای برداشته می شود و ماهیها در داخل تانک به حرکت در می آیند آیا می دانید چه اتفاقی می افتد ؟ دلفین از گرسنگی می میرد غذای مورد علاقه او در اطرافش فراوان است ولی محدودیتی که دلفین پذیرفته است او را از گرسنگی می کشد .
از آنجا که نحوه ی عملکرد مغز جانوران از این نظر بسیار شبیه به هم است ما  می توانیم از این آزمایشات بفهمیم که ما هم محدودیت هایی را می پذیریم که واقعی نیستند.
به ما می گویند یا ما به خود می گوییم نمی توان فلان کار را انجام داد و این برای ما یک واقعیت می شود محدودیتهای ذهنی به محدودیتهای واقعی تبدیل می شوند و به همان محکمی!

باید این سوال مهم را از خود بپرسیم که:
چه مقدار از آنچه ما واقعیت می پنداریم، واقعیت نیست بلکه پذیرش ماست؟!"


آیا واقعا ما "انسان ها" ، نباید به یاری "خرد" و "آگاهی " خود از پذیریش محدودیت ها و شرایط بد سر باز زنیم و با آگاهی برای بر طرف کردن آنها اقدامی واقعی کنیم ؟
آیا تحریم  ها ، مسائل ، مشکلات ، کاستی ها  و تمام آنچه هست باید باعث شود ما بپذیریم که وقت نابود شدنمان است و همچون قورباغه ی پخته بدون حرکت و تسلیم شویم ؟

آیا تمام انسان ها و جوامع موفق ، همان هایی نبودند که به سختی ها و شرایط بد غلبه کردند و باور کردند که باید با برداشتن محدودیت ها و شرایط و سنگ های بزرگی  که بر سر راه آنهاست ، مسیر خود را به سمت داشتن زندگی با کیفیت بالاتر باز کرده اند ...؟!

به امید آنکه همه ی ما باور کنیم که تمام آنچه شایسته ی" ایران ما" نیست ، تمام آنچه شایسته ی "ما " نیست را فقط و فقط خودمان می توانیم تغییر دهیم .

منابع آمار و اطلاعات استراتژیک کشور ایران

آقای دکتر بلوکی از زمره ی اساتیدی هستند که پیوسته با مطالب خوبشان ما را از دانش و اطلاعات با ارزششان بهرهمند می سازند، مطلب زیر توسط ایشان نوشته شده است و حتما می تواند برای شما هم مفید و جذاب باشد .(با تشکر بسیار از لطف ایشان.)

منابع آمار و اطلاعات استراتژیک کشور ایران

 

برای همه کسانی که می خواهند تصمیم گیری استراتژیک، سرمایه گذاری عقلایی و مدیریت مبتنی بر واقعیات (Management by Fact) داشته باشند دستیابی به آمار و اطلاعات کلیدی است. هر چند در ایران در مورد آمار و اطلاعات دست کم با سه چالش جدی روبرو هستیم:

 

1- در دسترس نبودن اطلاعات (در سازمان های دولتی بسیاری از اطلاعات با منابعی (نفت و مالیات) که متعلق به من و شماست تهیه می شود اما در دسترس ما قرار نمی گیرد به بهانه واهی محرمانه بودن، اما واقعیت آن است این گزارش ها یک کالای عمومی است و باید در اختیار همه قرار گیرد).

 

2- تولید نشدن اطلاعات، هنوز در بسیاری از حوزه ها اطلاعات لازم تولید نمی شود.

 

3- دست کاری در اطلاعات، به خاطر امنیت ملی، گاهی مجبورند عددسازی کنند، بزرگ نمایی کنند، اعداد را زجر دهند که همه این ها می شود آمار غلط و مشکوک ارایه دادن و بی اعتمادی تحلیل گران به آمار. (به عنوان نمونه به یکی از این عددسازی ها بنگرید)

 

خلاصه آنکه ما با یک مساله جدی روبرو هستیم، بسیاری از اطلاعات لازم تولید نمی شوند، اگر هم بشوند دست کاری می شوند و غیر قابل اعتماد هستند و همان اطلاعات ناقص و مشکوک هم در بسیاری موارد با تاخیر زیاد منتشر می شود و یا اصلا منتشر نمی شود (نمونه: اطلاعات بانک مرکزی که برای سال های 88 به بعد خیلی از آمار مهم را نداریم).

 

اما به هر حال آموخته ام که تصمیم گیری مبتنی بر اطلاعات مشکوک و ناقص به نظرم بهتر از تصمیم گیری و سرمایه گذاری در خلاء است.

 

به ویژه آن که گاهی می شود اطلاعات مختلف را از منابع مختلف بدست آورد و تطبیق داد و به حقیقت نزدیک شد. در این وانفسای بی اطلاعاتی، باید شکر گذار وجود چنین منابع آماری شد:

 

درگاه ملی آمار- مرکز ملی آمار که در 14 حوزه اطلاعات و سری های زمانی را ارایه می دهد

http://www.amar.org.ir/Default.aspx?tabid=106

 

آمار نفت و فراورده های نفتی- شرکت ملی پالایش و پخش فراورده های نفتی

http://niordc.ir/index.aspx?siteid=78&siteid=78&pageid=1503

http://niordc.ir/index.aspx?siteid=78&pageid=468

 

آمار نامه محصولات کشاورزی، دامی، صنایع تبدیلی و تکمیلی- وزارت کشاورزی

http://www.maj.ir/portal/Home/Default.aspx?CategoryID=20ad5e49-c727-4bc9-9254-de648a5f4d52

 

آمار صادارات و واردات کشور در سال های مختلف به کشورهای مختلف- اتاق بازرگانی

http://www.tccim.ir/ImpExpStats.aspx?mode=doit

 

داده های مربوط به انرژی (ملی و جهانی)

http://energyseec.com/FreeDataban_Fa.asp

http://energyseec.com/interEdatabank.asp

 

گزارش 44 سال صنعت برق ایران در آیینه ی آمار- فارسی

http://amar.tavanir.org.ir/pages/stat89/index.php

 

آمار صنعت برق کشور

http://amar.tavanir.org.ir/?cr=2

 

آمارهای اقتصادی، هزینه خانوار، مسکن، ارز، حساب های ملی، تراز تجاری- بانک مرکزی

http://www.cbi.ir/section/1378.aspx

 

بانک اطلاعات سری های زمانی اقتصادی- بانک مرکزی در حوزه های مختلف اجتماعی، اقتصادی، ساخت و ساز، صنعتی، انرژی، بورس و ...

http://tsd.cbi.ir/Display/Content.aspx

 

و یکی از بهترین ها، سایت بانک جهانی است که 1000 شاخص برای کشور ایران فراهم کرده است جالب است که از سال 1960 شروع کرده تا سال 2011 (البته بدیهی است که همه شاخص ها را برای همه سال ها ندارد). این سایت امکانات فوق العاده دیگری هم دارد که پیشنهاد می کنم از آن دیدن کنید.

http://data.worldbank.org/country

 

و دیگری هم سایت فکت بوک سازمان اطلاعات آمریکا است که با جستجوی fact book CIA iran  در گوگل آن را خواهید یافت.

 

در صورتی که منابع خوب دیگری را می شناسید به من خبر دهید تا آن را به لیست بالا اضافه کنم. ایمیل بنده: Mojtaba@Lashkarbolouki.com

 

امید که به کار آید.

 

منبع: وب سایت خوب آقای دکتر مجتبی لشکر بلوکی


یک بازیگر همانند بقیه


مرد هر روز دیر سر کار حاضر می‌شد، وقتی می‌گفتند : چرا دیر می‌آیی؟*

*جواب می‌داد: یک ساعت بیشتر می‌خوابم تا انرژی زیادتری برای کار کردن داشته
باشم، برای آن یک ساعت هم که پول نمی‌گیرم !*

*یک روز رئیس او را خواست و برای آخرین بار اخطار کرد که دیگر دیر سر کار نیاید
. . .*


------------------------------

* ** مرد هر وقت مطلب آماده برای تدریس نداشت به رئیس آموزشگاه زنگ می‌زد تا
شاگردها آن روز برای کلاس نیایند و وقتشان تلف نشود*

*یک روز از پچ پچ‌های همکارانش فهمید ممکن است برای ترم بعد دعوت به کار نشود .
. .*


------------------------------

*مرد هر زمان نمی‌توانست کار مشتری را با دقت و کیفیت، در زمانی که آن ها می‌خواهند تحویل دهد، سفارش را قبول نمی کرد** و عذر می خواست*

*یک روز فهمید مشتریانش بسیار کمتر شده اند . . .*


------------------------------

*مرد نشسته بود . دستی به موهای بلند و کم پشتش می‌کشید*

*به فکر فرو رفت . . .*

*باید کاری می کرد . باید خودش را اصلاح می‌کرد !*

*ناگهان فکری به ذهنش رسید . او می توانست بازیگر باشد :*

*از فردا صبح ، مرد هر روز به موقع سرکارش حاضر می شد، کلاس هایش را مرتب تشکیل می‌داد، و همه‌ی سفارشات مشتریانش را قبول می‌کرد!*

*او هر روز دو ساعت سر کار چرت می‌زد!*

*وقتی برای تدریس آماده نبود در کلاس راه می‌رفت، دست هایش را به هم می‌مالید و
با اعتماد به نفس بالا می‌گفت: خوب بچه‌ها درس جلسه‌ی قبل را مرور می‌کنیم !!!*

*سفارش‌های مشتریانش** را قبول می‌کرد اما زمان تحویل بهانه‌های مختلفی می‌آورد تا کار را دیرتر تحویل دهد: تا حالا چند بار مادرش مرده ، دو سه بار پدرش را به خاک سپرده  و ده‌ها بار به خواستگاری رفته بود . . .*

*حالا رئیس او خوشحال است که او را آدم کرده ، مدیر آموزشگاه راضی است که استاد
کلاسش منظم شده و مشتریانش مثل روزهای اول زیاد شده اند!!!*

*اما او دیگر با خودش «صادق » نیست.*

*او الان یک بازیگر است . همانند بقیه مردم!!!*