برای مدیران ایرانی

مقالات و نکات مدیریتی برای ارتقای تولید ملی

برای مدیران ایرانی

مقالات و نکات مدیریتی برای ارتقای تولید ملی

مانی بال، رویای تغییر

هدف من رکورد زدن نیست. هدفم بالابردن کاپ قهرمانی نیست. هدف من ایجاد تغییر است – بیلی بین مدیر تیم آوکلند


چهارشنبه گذشته ۱۷ آبان،  خانه مدیران ایران در فرهنگ‌سرای فناوری اطلاعات برنامه نمایش فیلم مانی‌بال را برگزار کرد که در این برنامه به‌عنوان سخنران حاضر بودم تا گپ و گفتی با شرکت‌کنندگان در مورد آموزه‌های مدیریتی فیلم داشته‌ باشم.

فیلم مانی‌بال از آن دسته‌ فیلم‌هاست که می‌تونم برای هر ۱۵ دقیقه‌اش بیش از یک ساعت صحبت کنم. این فیلم برداشتی است از یک داستان واقعی و براساس کتابی با عنوان: “مانی‌بال – هنر پیروزی در بازی ناعادلانه” ساخته شده است. در این فیلم می‌بینیم که چطور مدیر یک تیم‌ بیس‌بال (بیبلی بین / برد پیت) که توان مالی بالایی ندارد با نگاهی متفاوت به مسئله اصلی، تیم را متحول می‌کند و یک الگوی تازه ایجاد می‌کند که این الگو منجر به یک تغییر در سبک تیم‌داری بیس‌بال می‌شود. اما مسئله جالب فیلم این است که نکات فیلم را می‌توان به مسائلی فرای بیس‌بال ارتباط داد. این فیلم می‌تواند ایده‌های زیادی را برای سبک و روش مدیریت تیم‌های کاری در ذهن بیننده ایجاد کند. بنابراین توصیه می‌کنم اگر فیلم را هنوز ندیده‌اید زمانی را به آن اختصاص دهید.

اگر بخواهم نکات مهمی که می‌توان از فیلم برداشت کرد را مشخص کنم، می‌‌توانم به موارد زیر اشاره کنم:

تمرکز روی مسئله اصلی

بیلی بین: دوست‌داری یک گلوله به مغزت بخوره بمیری یا پنج گلوله به سینه‌ات تا از خون‌ریزی بمیری؟

در بسیاری از مواقع مشکل از جایی شروع می‌شود که سوال درست پرسیده نمی‌شود. سوال اشتباه ما را به جواب اشتباه می‌رساند. بنابراین تعریف درست مسئله ( که البته کار ساده‌ای هم نیست) اولین قدم است.

با چه کسی کار کنیم

وقتی مسئله را درست تعریف کنید، تمام حواس شما به سمت حل آن معطوف می‌شود. در چنین شرایطی شانس بیشتری برای همکاری با آدم‌های درست در زمان درست را خواهید داشت. کارشناسان یا مشاوران درست را براساس نیاز واقعی خود می‌توانید شناسایی کنید.

تغییر بالافاصله رخ نمی‌دهد

از زمانی که تصمیم به ایجاد تغییر در سازمان یا حتی در شرایط شخصی خود می‌گیرید، نمودار کارایی افت می‌کند. تغییر یک اتفاق انقلابی نیست. تغییر در طول زمان رخ می‌دهد، بنابراین باید صبر کرد و قدم به قدم جلو رفت.

باور مدیر ارشد به تغییر

اگر باور مدیر ارشد به تغییر وجود نداشته باشد، تغییری رخ نخواهد داد. حمایت از تغییر یعنی باور به آن با تک‌تک سلول‌ها.

میزان کارایی آدم‌ها وابسته به جایگاه کاری آنهاست

افراد زیادی هستند که در جایگاه کاری خود عملکرد مطلوبی ندارند و نمی‌توانند آن‌گونه که باید انتظارات را برآورده کنند. در چنین شرایطی اولین برخوردی که با این گروه می‌شود براساس تنبلی و از زیر کار در رفتن است. اما می‌توان به موضوع به شکلی متفاوت هم نگاه کرد. ممکن است این افراد در حال انجام کاری هستند که برای آن ساخته نشده‌اند. همیشه می‌توان به کسانی که عملکرد خوبی نداشته‌اند فرصت دوباره داد اگر امکان شناسایی استعدادها و توانایی‌های آنها وجود داشته باشد. در عین حال بسیاری هم تصور درستی از قابلیت‌های خود ندارند. بنابراین باید به آنها کمک کرد تا در جایگاه مناسب قرار بگیرند و نگاهی تازه به خود داشته باشند.

رویای شما چیست؟

یک‌بار بخاطر پول تو زندگیم تصمیم گرفتم و قسم می‌خورم که دیگه هرگز چنین اشتباهی نمی‌کنم – بیلی بین

شما می‌‌خواهید تغییر ایجاد کنید، پیشرفت کنید، موفق شوید که به چه چیزی برسید؟ به کاپ قهرمانی؟ شکستن رکوردهای مختلف؟ کسب درآمد بالا؟ ایجاد یک تغییر در دنیا؟

هرکدام از این موارد که رویای شما باشد، باید برای رسیدن به آن تلاش کنید. اگر رویای شما ایجاد تغییر است، تمام تمرکز شما ایجاد تغییر خواهد بود و حاشیه‌ها شما را از مسیر اصلی خارج نمی‌کند.

زمین بازی شما کجاست؟

همیشه می‌توان کارها را گسترش داد و آنها را بزرگ‌تر و بزرگ‌تر کرد. می‌توان در تیم‌های بزرگ مدیریت کرد و دستمزدهای بالا دریافت کرد. اما این رویای شماست که به شما می‌گوید در چه زمینی باید بازی کنید. این رویای شماست که به شما می‌گوید در چه نقطه‌ای و در چه سمتی باید قرار بگیرید. شاید مسیر رسیدن به رویای شما از مدیریت یک تیم کوچک باشد.

بخشی از دیالوگ‌های تاثیرگذار فیلم:

بیلی بین: دوست‌داری یک گلوله به مغزت بخوره بمیری یا پنج گلوله به سینه‌ات تا از خون‌ریزی بمیری؟

بیلی بین: یک‌بار بخاطر پول تو زندگیم تصمیم گرفتم و قسم می‌خورم که دیگه هرگز چنین اشتباهی نمی‌کنم.


نویسنده : امیر مهرانی -  (تحلیلگر برنامه ی تحلیل فیلم مانی بال در چهلنما)

چه مقدار از آنچه ما واقعیت می پنداریم، واقعیت نیست بلکه ...

چه مقدار از آنچه ما واقعیت می پنداریم، واقعیت نیست بلکه پذیرش ماست؟

اکثر ما در مواجه با شرایط و محدودیت هایی که  به هر دلیل به ما تحمیل شده اند بعد از مدتی ، توان مقابله و مبارزه ی خود را از دست می دهیم .
 گویا همه ی آنها را می پذیریم و شرایط و محدودیت ها را با وجود تمام بدی هایشان ، غیر قابل گریز تلقی می کنیم .
 چاره ای جز تسلیم شدن نمی بینیم و بدون توجه به اثرات ناخواسته ی آنها حضور آن شرایط یا محدویت ها می پذیریم .

کم کم به روزهایی نزدیک می شویم که وقتی از بیرون به شهر تهران وارد می شویم ، مشاهده ی هاله ی دود و آلودگی هوا حتی به چشم ممکن است ...وارد شهر می شویم به آن عادت می کنیم و فراموشش می کنیم . گویا آلودگی صوتی و آلودگی هوا جزیی از زندگی همه ی ماست !
اما این آلودگی ها حتی وقتی ما فراموششان کرده ایم به نابودن کردن سلامت ما ادامه می دهند ..
و همه ی ما بخاطر آنکه آلودگی هوا و آلودگی صوتی را واقعیت تلقی کرده ایم و حضور آنرا پذیرفته ایم دیگر برای مبارزه و رفع آن تلاشی نمی کنیم !


گویا ، 
به قول بامداد شاعر
:

"در مردگان خویش
                     نظر می‌بندیم
                                با طرح خنده‌ای
و نوبت خود را انتظار می‌کشیم
بی‌هیچ
خنده‌ای!  "

زیست شناسان مشابه این عملکرد را در عملکرد موجودات دیگر هم بررسی کرده اند .  نمونه هایی از عکس العمل موجودات دیگر در عادت کردن به محدودیت ها و چارچوب ها که در زیر آمده است :

مورد اول : قورباغه ی پخته !


دانشمندان زیست شناس در یک آزمایش علمی ،قورباغه ای را در ظرف آب جوش انداختند، قورباغه بر اثر شک ناشی از آب جوش، به سرعت از ظرف آب بیرون پرید. بارها و بارها این آزمایش انجام شد ولی باز همین نتیجه ،بدست آمد.
بار بعد قورباغه را در ظرف آبی با دمای اتاق قرار دادند و بتدریج دمای آب را تا نقطه ی جوش بالا بردند.اما این بار قورباغه هیچ احساس خطر نکرد! و انقدر در آب ماند تا  کاملا پخته شد!
 این آزمایش هم بارها تکرار شد و همچنان قورباغه ها پختند و از آب بیرون نیامدند !
دانشمندان جامعه شناس از همین قاعده استفاده کردند و با بررسی جوامع بشری در طول تاریخ نتیجه گرفتند: انسانها با عادت کردن به شرایط به یک قورباغه ی پخته تبدیل می شوند!
مفهوم فوق در مسائل اجتماعی، سیاسی و مدیریتی بسیار بکار می رود و به قانون " قورباغه ی پخته" معروف است .

مورد دوم : کک ها
 
ککها حیوانات کوچک جالبی هستند آنها گاز می گیرند و خیلی خوب می پرند آنها به نسبت قدشان قهرمان پرش ارتفاع هستند .اگر یک کک را در ظرفی قرار دهیم از آن بیرون می پرد . پس از مدتی روی ظرف را سرپوش می گذاریم تا ببینیم چه اتفاقی رخ می دهد .
کک می پرد و سرش به در ظرف می خورد و  پایین می افتد . دوباره می پرد و همان اتفاق می افتد! این کار مدتی تکرار میکند . سر انجام در ظرف را بر می داریم و کک دوباره می پرد ولی فقط تا همان ارتفاع! سرپوش برداشته شده درست است و محدودیت فیزیکی رفع شده است ولی کک فکر می کند این محدودیت همچنان ادامه دارد!
 

مورد سوم : فیل ها !
حتی فیلها را  هم می توان با محدودیت ذهنی کنترل کرد .پای فیلهای سیرک را در مواقعی که نمایش نمی دهند می بندند . بچه فیلها را با طنابهای بلند و فیلهای بزرگ را با طنابهای کوتاه به نظر می آید که باید بر عکس باشد زیرا فیلهای پرقدرت به سادگی می توانند میخ طنابها را از زمین بیرون بکشند ولی این کار را نمی کنند !
علت این است که آنها در بچگی طنابهای بلند را کشیده اند و سعی کرده اند خود را خلاص کنند و سرانجام روزی تسلیم شده دست از این کار کشیده اند!
از آن پس آنها تا انتهای طناب می روند و می ایستند آنها این محدودیت را پذیرفته اند.

مورد چهارم : دلفین ها !
دکتر ادن رایل یک فیلم آموزشی در مورد محدودیتهای تحمیلی تهیه کرده است . نام این فیلم "می توانید بر خود غلبه کنید " است
در این فیلم یک نوع دلفین در تانک بزرگی از آب قرار می گیرد نوعی ماهی که غذای مورد علاقه دلفین است نیز در تانک ریخته می شود .
دلفین به سرعت ماهیها را می خورد . دلفین که گرسنه می شود تعدادی ماهی دیگر داخل تانک قرار میگیرند ولی این بار در ظروف شیشه ای دلفین به سمت آنها می آید ولی هر بار پس از برخورد با محافظ شیشه ای به عقب رانده می شود پس از مدتی دلفین از حمله دست می کشد و وجود ماهیها را ندیده می گیرد .
محافظ شیشه ای برداشته می شود و ماهیها در داخل تانک به حرکت در می آیند آیا می دانید چه اتفاقی می افتد ؟ دلفین از گرسنگی می میرد غذای مورد علاقه او در اطرافش فراوان است ولی محدودیتی که دلفین پذیرفته است او را از گرسنگی می کشد .
از آنجا که نحوه ی عملکرد مغز جانوران از این نظر بسیار شبیه به هم است ما  می توانیم از این آزمایشات بفهمیم که ما هم محدودیت هایی را می پذیریم که واقعی نیستند.
به ما می گویند یا ما به خود می گوییم نمی توان فلان کار را انجام داد و این برای ما یک واقعیت می شود محدودیتهای ذهنی به محدودیتهای واقعی تبدیل می شوند و به همان محکمی!

باید این سوال مهم را از خود بپرسیم که:
چه مقدار از آنچه ما واقعیت می پنداریم، واقعیت نیست بلکه پذیرش ماست؟!"


آیا واقعا ما "انسان ها" ، نباید به یاری "خرد" و "آگاهی " خود از پذیریش محدودیت ها و شرایط بد سر باز زنیم و با آگاهی برای بر طرف کردن آنها اقدامی واقعی کنیم ؟
آیا تحریم  ها ، مسائل ، مشکلات ، کاستی ها  و تمام آنچه هست باید باعث شود ما بپذیریم که وقت نابود شدنمان است و همچون قورباغه ی پخته بدون حرکت و تسلیم شویم ؟

آیا تمام انسان ها و جوامع موفق ، همان هایی نبودند که به سختی ها و شرایط بد غلبه کردند و باور کردند که باید با برداشتن محدودیت ها و شرایط و سنگ های بزرگی  که بر سر راه آنهاست ، مسیر خود را به سمت داشتن زندگی با کیفیت بالاتر باز کرده اند ...؟!

به امید آنکه همه ی ما باور کنیم که تمام آنچه شایسته ی" ایران ما" نیست ، تمام آنچه شایسته ی "ما " نیست را فقط و فقط خودمان می توانیم تغییر دهیم .

منابع آمار و اطلاعات استراتژیک کشور ایران

آقای دکتر بلوکی از زمره ی اساتیدی هستند که پیوسته با مطالب خوبشان ما را از دانش و اطلاعات با ارزششان بهرهمند می سازند، مطلب زیر توسط ایشان نوشته شده است و حتما می تواند برای شما هم مفید و جذاب باشد .(با تشکر بسیار از لطف ایشان.)

منابع آمار و اطلاعات استراتژیک کشور ایران

 

برای همه کسانی که می خواهند تصمیم گیری استراتژیک، سرمایه گذاری عقلایی و مدیریت مبتنی بر واقعیات (Management by Fact) داشته باشند دستیابی به آمار و اطلاعات کلیدی است. هر چند در ایران در مورد آمار و اطلاعات دست کم با سه چالش جدی روبرو هستیم:

 

1- در دسترس نبودن اطلاعات (در سازمان های دولتی بسیاری از اطلاعات با منابعی (نفت و مالیات) که متعلق به من و شماست تهیه می شود اما در دسترس ما قرار نمی گیرد به بهانه واهی محرمانه بودن، اما واقعیت آن است این گزارش ها یک کالای عمومی است و باید در اختیار همه قرار گیرد).

 

2- تولید نشدن اطلاعات، هنوز در بسیاری از حوزه ها اطلاعات لازم تولید نمی شود.

 

3- دست کاری در اطلاعات، به خاطر امنیت ملی، گاهی مجبورند عددسازی کنند، بزرگ نمایی کنند، اعداد را زجر دهند که همه این ها می شود آمار غلط و مشکوک ارایه دادن و بی اعتمادی تحلیل گران به آمار. (به عنوان نمونه به یکی از این عددسازی ها بنگرید)

 

خلاصه آنکه ما با یک مساله جدی روبرو هستیم، بسیاری از اطلاعات لازم تولید نمی شوند، اگر هم بشوند دست کاری می شوند و غیر قابل اعتماد هستند و همان اطلاعات ناقص و مشکوک هم در بسیاری موارد با تاخیر زیاد منتشر می شود و یا اصلا منتشر نمی شود (نمونه: اطلاعات بانک مرکزی که برای سال های 88 به بعد خیلی از آمار مهم را نداریم).

 

اما به هر حال آموخته ام که تصمیم گیری مبتنی بر اطلاعات مشکوک و ناقص به نظرم بهتر از تصمیم گیری و سرمایه گذاری در خلاء است.

 

به ویژه آن که گاهی می شود اطلاعات مختلف را از منابع مختلف بدست آورد و تطبیق داد و به حقیقت نزدیک شد. در این وانفسای بی اطلاعاتی، باید شکر گذار وجود چنین منابع آماری شد:

 

درگاه ملی آمار- مرکز ملی آمار که در 14 حوزه اطلاعات و سری های زمانی را ارایه می دهد

http://www.amar.org.ir/Default.aspx?tabid=106

 

آمار نفت و فراورده های نفتی- شرکت ملی پالایش و پخش فراورده های نفتی

http://niordc.ir/index.aspx?siteid=78&siteid=78&pageid=1503

http://niordc.ir/index.aspx?siteid=78&pageid=468

 

آمار نامه محصولات کشاورزی، دامی، صنایع تبدیلی و تکمیلی- وزارت کشاورزی

http://www.maj.ir/portal/Home/Default.aspx?CategoryID=20ad5e49-c727-4bc9-9254-de648a5f4d52

 

آمار صادارات و واردات کشور در سال های مختلف به کشورهای مختلف- اتاق بازرگانی

http://www.tccim.ir/ImpExpStats.aspx?mode=doit

 

داده های مربوط به انرژی (ملی و جهانی)

http://energyseec.com/FreeDataban_Fa.asp

http://energyseec.com/interEdatabank.asp

 

گزارش 44 سال صنعت برق ایران در آیینه ی آمار- فارسی

http://amar.tavanir.org.ir/pages/stat89/index.php

 

آمار صنعت برق کشور

http://amar.tavanir.org.ir/?cr=2

 

آمارهای اقتصادی، هزینه خانوار، مسکن، ارز، حساب های ملی، تراز تجاری- بانک مرکزی

http://www.cbi.ir/section/1378.aspx

 

بانک اطلاعات سری های زمانی اقتصادی- بانک مرکزی در حوزه های مختلف اجتماعی، اقتصادی، ساخت و ساز، صنعتی، انرژی، بورس و ...

http://tsd.cbi.ir/Display/Content.aspx

 

و یکی از بهترین ها، سایت بانک جهانی است که 1000 شاخص برای کشور ایران فراهم کرده است جالب است که از سال 1960 شروع کرده تا سال 2011 (البته بدیهی است که همه شاخص ها را برای همه سال ها ندارد). این سایت امکانات فوق العاده دیگری هم دارد که پیشنهاد می کنم از آن دیدن کنید.

http://data.worldbank.org/country

 

و دیگری هم سایت فکت بوک سازمان اطلاعات آمریکا است که با جستجوی fact book CIA iran  در گوگل آن را خواهید یافت.

 

در صورتی که منابع خوب دیگری را می شناسید به من خبر دهید تا آن را به لیست بالا اضافه کنم. ایمیل بنده: Mojtaba@Lashkarbolouki.com

 

امید که به کار آید.

 

منبع: وب سایت خوب آقای دکتر مجتبی لشکر بلوکی


یک بازیگر همانند بقیه


مرد هر روز دیر سر کار حاضر می‌شد، وقتی می‌گفتند : چرا دیر می‌آیی؟*

*جواب می‌داد: یک ساعت بیشتر می‌خوابم تا انرژی زیادتری برای کار کردن داشته
باشم، برای آن یک ساعت هم که پول نمی‌گیرم !*

*یک روز رئیس او را خواست و برای آخرین بار اخطار کرد که دیگر دیر سر کار نیاید
. . .*


------------------------------

* ** مرد هر وقت مطلب آماده برای تدریس نداشت به رئیس آموزشگاه زنگ می‌زد تا
شاگردها آن روز برای کلاس نیایند و وقتشان تلف نشود*

*یک روز از پچ پچ‌های همکارانش فهمید ممکن است برای ترم بعد دعوت به کار نشود .
. .*


------------------------------

*مرد هر زمان نمی‌توانست کار مشتری را با دقت و کیفیت، در زمانی که آن ها می‌خواهند تحویل دهد، سفارش را قبول نمی کرد** و عذر می خواست*

*یک روز فهمید مشتریانش بسیار کمتر شده اند . . .*


------------------------------

*مرد نشسته بود . دستی به موهای بلند و کم پشتش می‌کشید*

*به فکر فرو رفت . . .*

*باید کاری می کرد . باید خودش را اصلاح می‌کرد !*

*ناگهان فکری به ذهنش رسید . او می توانست بازیگر باشد :*

*از فردا صبح ، مرد هر روز به موقع سرکارش حاضر می شد، کلاس هایش را مرتب تشکیل می‌داد، و همه‌ی سفارشات مشتریانش را قبول می‌کرد!*

*او هر روز دو ساعت سر کار چرت می‌زد!*

*وقتی برای تدریس آماده نبود در کلاس راه می‌رفت، دست هایش را به هم می‌مالید و
با اعتماد به نفس بالا می‌گفت: خوب بچه‌ها درس جلسه‌ی قبل را مرور می‌کنیم !!!*

*سفارش‌های مشتریانش** را قبول می‌کرد اما زمان تحویل بهانه‌های مختلفی می‌آورد تا کار را دیرتر تحویل دهد: تا حالا چند بار مادرش مرده ، دو سه بار پدرش را به خاک سپرده  و ده‌ها بار به خواستگاری رفته بود . . .*

*حالا رئیس او خوشحال است که او را آدم کرده ، مدیر آموزشگاه راضی است که استاد
کلاسش منظم شده و مشتریانش مثل روزهای اول زیاد شده اند!!!*

*اما او دیگر با خودش «صادق » نیست.*

*او الان یک بازیگر است . همانند بقیه مردم!!!*

شاید این بچه کارآفرین باشد

واندن سرنوشت بسیاری از افراد موفق تکان دهنده است .رونالدو ، استیو جابز ، آنتونی رابیز ، بیل گیتس  و....و...

کامرون هرولد می گوید کودکی که از مدرسه دلزده شده، در کلاس ها مردود می شود، با هم کلاسی هایش در تضاد است: این کودک شاید کارآفرین باشد.
او در کنفرانس TEDxEdmonton از سرپرستی و آموزشی صحبت می کند که به شکوفا شدن کارآفرینان بالقوه-چه در کودکی و چه در بزرگسالی- کمک می کند.

سخنرانی جالب و تامل بر انگیزی است .

برای ما اگر کودکی داریم که در مدرسه احساس خوب و راحتی ندارد . و خوشبختی اش را در طی کردن راهی که جامعه برای او پیش بینی کرده است نمی بینید .
برای ما که می خواهیم با حمایت از کودکی سرنوشت او ، خانواده اش و شاید انسان های زیاد دیگری را عوض کنیم .

با کلیک روی لینک زیر می توانید آنرا دانلود بفرمایید .

دانلود فیلم سخنرانی
حجم =25 MB
زیر نویس فارسی : دارد